آرمانآرمان، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

آرمان دهقانی،عشق کوچولوی ما

جان مادر در دوسالگی..

تمام زندگي من، دلم ميخواهد ساعتها بنشينم و تماشايت كنم هميشه به شادي و تندرستي ،لبت خندان و دلت شاد باشد عزیزم، آمين يا رب العالمين                     ...
3 اسفند 1393

کتاب و کتاب خوانی..

آرمان عزیزم ،عاشق کتابات هستی.روزی صدبار کتاباتو میاری واسمو میگی:کتاب آرمانیه،بخون بخون بعد که خوندم،خودتم واسم توضیح میدی که این باباشه..این بزرگه..این شمعه..این خورشید زرده..این پروانه کوچولوهه..این قطاره.. مامانش رفته ..و..کلی توضیح دیگه. فدای زبون شیرینت،نفسم کتابایی که تا حالا داشتی اینا به علاوه لالایی شبانه پسرانه و فوتبالیست ها بوده که این دوتای آخری دیگه فقط یک برگ و نامی از اونها به جای مونده         ...
3 اسفند 1393

آرمان در انتظاربرای آماده شدن کباب..

این عکس رو یه روز تعطیل، حیاط خونه بابا جون اینا گرفتم. اشتیاقت واسه خوردن کباب دیدنی بود        میگفتی:کباب ،منم کبـاب میخوااام،کباب آرمانیه.خودتم نشستی کنارش که از نزدیک به همه چی نظارت داشته باشی. وای خدا چقدر انتظار سخته،پس کی آماده میشه!! ..خخخخخ حرف دل آرمان شکمو         چیه بابایی چرا هی صدام میکنین؟؟ من تا کباب نخورم از اینجا تکون نمی خورم!!!!           ...
3 اسفند 1393

یادداشت

                  عزیز جانم،امسال جشن تولدت رو با تاخیر برگزار میکنیم.فدای تو مادر این کیک شکلاتی رو هم واسه امروز پختم ،باشد یاد آور روز شیرین تولد عزیزترینم                 ...
3 اسفند 1393
1